Monday, December 25, 2006

Confessions of a Dangerous Mind

این پیمان عزیز دل انگیز، طی یک پیغام سیسیلی، من رو به بازی شب یلدا دعوت کرده. من اصلا نمی دونم این بازی کی در اومد. ولی دیگه نمیشه کاریش کرد ... این هم اعترافات بنده، هرچند همش هم اعتراف نیست

- من تا ۱۴، ۱۵ سالگی توی خونه با توپ تنیس فوتبال بازی می کردم. دیگه برگردون و قیچی و هر چیزی که فکرش رو بکنین. با اون توپ فقط یه دونه قاب عکس شکستم که ربطی به فوتبال نداشت. همینجوری اومدم هنرنمایی کنم که گند زدم

- تا ۱۱ سالگی می رقصیدم (اونم فقط خارجی، نه ایرانی ... یعنی ایرانی بلد نبودم برقصم) بعد دیگه نرقصیدم تا ۲ سال پیش. الان فقط ایرانی ... هرچند هنوزم بلد نیستم

- من تا ۳-۴ سالگی فارسی حرف نمی زدم ... اصلا زبونی که حرف می زدم ربطی به ایران نداشت هرچند همونجا بزرگ شدم

- سوال های امتحان جغرافی یکی از ثلث های سال سوم دبیرستان رو می دونستم، بازم گند زدم

- من بلد نیستم فارسی تایپ بکنم، این رو همین امروز فهمیدم

Sunday, December 24, 2006

One Word ...

One Word breaks the code of silence,
Silence tells me all I need to know.
One Word,
One Word, tells me all I need to know.

It is not the way that I want it,
It is just the way that I need it.
Day after day.

One lie tells a thousand stories,
The greatest stories that were ever told.
One Lie,
One Lie, tells the greatest stories that ever told.

Kelly Osbourne Lyrics

They may or may not know ...


آنانکه که محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند به روز
گفتند فسانه ای و در خواب شدند

خیام

Monday, December 18, 2006

When more is less


Dragonflies have six legs but can not walk ...

Monday, December 04, 2006

Little did he know ...

Little did he know, but this simple, seemingly innocent act would lead to his imminent death.

Part of the movie script:
Stranger than fiction